Ali Sabzevari

به سلامتی آزادی

In Uncategorized on اکتبر 1, 2009 at 12:46 ق.ظ.

مهم‌تر از اینکه بگم این پست رو دارم با لپ تاپ آزاده‌ام می‌نویسم باید بگم آدرین آزاد شد و من این آزادی رو به همه‌ی کسانی که طعم اسارت رو چشیدن تبریک می‌گم.

امشب می‌خوام این پست آخر رو به سلامتی آزادی بزنم و تموم کنم! حدود سه ماه گذشت؛ ولی انگار کل ایران ۲۰ سال بیشتر از عمرش گذشته. اینجا رو هم ترک می‌کنم به خاطر اینکه دیگه خیلی حرفام قابل تحمل نیست.

اما خداییش این کلمه خیلی بیشتر از اونی که به نظر میاد حرف توش داره:

آزادی

احمدی‌نژاد، نماد اخلاق‌های بد ایرانی

In Politics، Social on جون 8, 2009 at 9:55 ب.ظ.

این انسانی که امروز مقابل تمام فضایل اخلاقی و خصوصیات انسانی و عقلایی ایستاده نمادی است از افرادی که هر روز در جامعه ایران دیده می‌شود.

دروغگویی: هر ایرانی در روز چند بار دروغ می‌گوید؟ چند بار افرادی را دیده‌ایم که زمانی که نیازی به دروغ‌گویی نبوده هم دروغ گفته‌اند؟ امروز در مورد مسائل بی‌اهمیت و پیش پا افتاده دروغ می‌گوییم؛ فردا می‌آموزیم چگونه ثابت کنیم همه‌ی مسائل پیش پا افتاده هستند.

تهمت ناروا: پدیده‌ای وجود دارد که وقتی در ذهن باشد بدگمانی نامیده می‌شود. وقتی به زبان می‌آید تهمت نامیده می‌شود و وقتی پتانسیل عمل به آن ایجاد می‌شود به کینه تبدیل می‌شود. این‌ها پدیده‌هایی است که هر روز به آنها فکر می‌کنیم، می‌بینیم و می‌شنویم.

خود را در مرکز جهان دیدن: بسیار دیده‌ام که افرادی بی‌سواد در مورد مسائل علمی اظهار نظر می‌کنند. همه‌ی ایرانی‌ها خود را اقتصاددان، سیاستمدار، جامعه‌شناس، روانشناس و مدیر می‌دانند. احمدی‌نژاد هم یک ایرانی است.

دیکتاتوری: طبیعی است که وقتی کسی خود را کارشناس بداند و به گمان خود در مرکز جهان ایستاده باشد، خود را ولی نعمت دیگران نیز می‌داند. مانند شوهرانی که خود را صاحب زن‌هایشان می‌دانند. مانند پدران و مادرانی که خود را صاحب فرزندانشان می‌دانند (در این مورد قبلاً مطلبی نوشته‌ام). وقتی پدری یا بدتر از آن برادری خود را صاحب اختیار دختر یا بدتر از آن خواهر خود بداند، چندان دور از ذهن نیست که دولت خود را صاحب اختیار ملت بداند و فیلم‌ها، کتاب‌ها، موزیک‌ها و… را سانسور کند و حتی به خود اجازه دهد نوع پوشش نیمی از ملت را تعیین کند.

ساده‌لوحی: ملتی که ساده‌لوح باشد فریب آمارهای دروغ رئیس جمهورش را می‌خورد و رئیس جمهوری که ساده‌لوح باشد فریب وعده‌های سر خرمن چین و روسیه را می‌خورد.

از ماست که بر ماست

مناجات

In Personal on جون 7, 2009 at 12:32 ق.ظ.

امروز که بوی دروغ همه جا به مشام می‌رسه فقط تو هستی که راهی برای نفس کشیدن باز می‌کنی.

امروز که دست‌هامون خالیه، فقط می‌تونیم نظاره کنیم. نظاره کنیم که ببینیم تو چه تصمیمی برای سرنوشت ما گرفتی و فقط وقتی به این فکر می‌کنم آروم می‌شم.

دلم می‌خواد می‌تونستم برات گریه کنم. بپرم تو آغوشت و از این همه ظلم و وقاحت و دروغ فرار کنم. دلم می‌خواد تو به من آرامش بدی و دردها و رنج‌هامو تسکین بدی. دلم می‌خواد به تو پناه ببرم.

از شر دروغ، از شر تهمت، از شر ظلمی که تو چشمای آدما می‌شه دیدشون و از شر چیزهایی که تو چشمای آدما نمیشه دیدشون. از شر خواب‌هایی که برامون دیدن، از شر حقارت‌هایی که برامون تدارک دیدن. از شر فساد، خفقان، ظلم و ستم!

خدایا، یادمه یه روزی همین جا ازت خواستم همه چیزمو ازم بگیر و به من عشق بده. امروز ازت می‌خوام همه چیزمو ازم بگیر و به بشر آزادی بده.

خدایا، کمکمون کن درست رو از غلط تشخیص بدیم. چشمی بده که باش بتونیم حق رو از باطل جدا کنیم.

خدایا، قدرتی بده تا خطاها و راستی‌ها رو بیاد بسپاریم.

خدایا، ذهنی بده تا باهاش بتونیم بهتر فکر کنیم و تصمیم درست‌تری بگیریم.

خدایا، قدرت بیانی بده تا درستی‌ها رو بتونیم برای آدم‌ها شرح بدیم.

خدایا، قدرت تشخیص حق از باطل رو به مردم بده.

خدایا، قدرت واقعی این مردم رو بهشون بده تا اراده کنن و طلب کنن اونچه که می‌خوان رو.

خدایا، این مردم رو باهم متحد کن تا باهم برای سرنوشت خودشون تصمیم درستی بگیرن.

خدایا، همه‌ی این‌ها رو هم که بدی تا خودت نخوای هیچ اتفاقی نمی‌افته.

خدایا، قدرت درک حکمت خودتو بهمون بده.

خدایا، قدرت صبری به ما بده تا تصمیمات تو رو بتونیم درک کنیم.

خدایا، این مردم رو از شر دروغ در امان بدار.

 

من می‌ترسم خدا! به کمکت احتیاج دارم. من می‌ترسم!